۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

خدا زيباست ؛ مخلوقاتش هم همينطور سری 4


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

محمد غفاری " کمال الملک "



محمد غفاری، ملقب به کمال الملک، نقاش شهیر ایرانی در سال 1224 در کاشان به دنیا آمد و تعدادی از اعضای خانواده اش اهل هنر و نقاشی بودند درچند ماهگی او را به ”کلده” دهی بسیار سرسبز و خوش آب و هوا در نزدیکی کاشان بردند.طبع حساس و دل نازک محمد در روستای سرسبز که شکوه کوهستانش چشم را خیره میکرد پرورش می یافت و قلب او مالامال از عشقی سرشار به طبیعت می شد . از تنور تکه ذغالی بر می داشت و روی دیوارها ،ورقهای حساب و کتاب پدر ،زین اسب ها و گاهی دور از چشم پدر و مادرش بر روی دیوار سفید شده با گچ اتاق نقاشی می کرد . نقشهای مختلفی می زد و بیشتر درخت صنوبر را می کشید که روی تپه کنار نهر روییده بود .محمد با آن سن کم از ده بیرون می رفت .کنار آن صنوبر می نشست و ساعتها به آن خیره می شد ،به رنگها و برگهای مختلفی که پیدا می کرد ، به پوسته ضخیم و قهوه ای آن و به تصویر مواج درخت که بر سطح زلال نهر می افتاد ،بعد سر می چرخاند و کوه را که می دید دلش از هیبتش می لرزید ، به هیجان می آمد و چنان محو شکوه آن می شد که صدای مادرش را نمی شنید . محمد ...محمد جان ....کجایی؟ چرا جواب نمی دهی ؟ مادر می دانست که پسرش مثل همیشه کنار درخت صنوبر محو تماشای طبیعت است . « خدای نکرده اگر اتفاق بیفتد ...آن وقت من چه بکنم؟» و محمد هربار به جای اینکه پاسخی به مادر بدهد ، از کشف تازه ای که کرده بود سخن می گفت و خشم مادر به مباهاتی شیرین مبدل می شد .
یکبار عقاب بزرگی را کشف کرده بود که بر فراز کوه پرواز می کرد ، اوج می گرفت و یکباره به شتاب و بی آنکه بال بزند بسوی زمین تن رها می کرد و فرود می آمد .محمد اگر در خانواده ای معمولی بدنیا آمده بود ، بی شک بخاطر نقاشی در دفتر حساب و کتاب پدرش تنبیه می شد . اما پدر دست نوازش بر سر او کشیده و با دادن یک دسته کاغذ و مداد خوب او را تشویق می کرد .در خانواده او هنر و بخصوص نقاشی از اهمیت ممتازی برخوردار بود . تابلوهای او آنقدر جذاب بودند که بیننده ای را به تحسین وا می داشت .پدر محمد هم در کشیدن منظره و نقاشی و چاپ سنگی استاد بود و بهمین علت استعداد محمد را به سرعت تشخیص داد و او را برای جدی گرفتن نقاشی ،تشویق و راهنمایی کرد . پدرش نقاشی های او را با دقت بررسی می کرد و هرجا که لازم بود ، نکته ای را به او می آموخت و راهنماییش می کرد .آموزشهای پدر متناسب با رشد محمد تنظیم می شد . پدر وقتی مطمئن شد که نقاشی جزئی از وجود پسرش شده و تا پایان عمر نمی تواند دل از آن بکند ، نکاتی را به او گوشزد می کرد که تا پایان عمر آویزه گوش محمد شد : « محمد جان اگر می خواهی نقاش خوبی شوی ، باید مداوم کار کنی و تا می توانی طرح بزنی و نقاشی بکشی »

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دانلود گلهای صحرایی سری یک



گلهای صحرایی سری یک ، شامل 25 برنامه می باشد
از برنامه شماره 1 تا برنامه شماره 31
در ادامه مطلب اطلاعات کامل در مورد هر برنامه نوشته شده است
امیدوارم برنامه ها را دانلود کرده و از شنیدن آنها لذت ببرید

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مدل لباس عروس سری 3



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

زنی که به مردان مردانگی آموخت



( Godiva) همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود . وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود را مشاهده کرد، اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می زد.

بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم. گودیوا قبول می کنه، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها رو هم بستند.

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جایزه دوم مسابقه بین المللی طراحی پوستر



جایزه دوم مسابقه بین المللی طراحی پوستر «مبارزه با خشونت علیه زنان» به یک طراح ایرانی تعلق گرفت.

«نادیا آقا بیگی» در مسابقه بین المللی طراحی پوستر شهر فون تنی- سو- بوآ(1) (فرانسه) مقام دوم را کسب کرد. این کمپین که به منظور مبارزه و جلوگیری از خشونت علیه زنان، طراحان حرفه ای را از سراسر جهان به رقابت فراخوانده بود در ماه نوامبر برگزار شد و آثار شرکت کنندگان برتر را به نمایش گذاشت.

اعضای هیات داوران این مسابقه را پیر برنارد(2) ، فیلیپ شاو(3) ، پاسکال بیژون(4) ، ژولیت ویسبک(5) ، وایولین شاو(6) تشکیل می دادند. این رویداد توسط فون تنی- آن- سن(7) (انجمن برگزارگنندگان گرافیک خیابانی) و با همکاری نمایندگان حقوق برابر برای زنان، برگزار و از حمایت مالی اداره محلی امور فرهنگی ایل- دو- فرانس(8) (DRAC) برخوردار می باشد.

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هنر نمایی با مغز مداد سری 2



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

به کجا چنین شتابان؟



گَوَن از نسیم پرسید
- دل من گرفته زاین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را

در کوچه باغ‌های نیشابور – شفیعی کدکنی

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شایعه سازی



زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.

حکیم به او گفت : «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فول آلبوم افسر شهیدی



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دخمه حیرت‌انگیز سیسیل: اینجا مرده‌ها نمی خوابند!!

وقتی برای اولین بار وارد این مکان می‌شویم شاید همان احساسی بهمان دست دهد که زمان تماشای فیلم «یک شب با مردگان زنده» یا تریلر مایکل جکسون حس کردیم. هیچ فیلم ترسناک یا حتی خانه جن زده ای نمی‌تواند با چنین مکانی رقابت کند؛ دراینجا مرده ها با لباس‌های معمولی خود و با میخ طویله به دیوار آویزان شده اند. مرده ها که بدن‌هایشان در حال فساد و تباهی است از بالا شما را می‌نگرند، گویی که قصد ربودنتان را دارند و می‌خواهند که شما هم به آنها بپیوندید.



یك اتفاق بسیار ساده باعث شد تا چندی پیش بزرگ‌ترین مجموعه مومیایی‌هایی عصر جدید كشف شوند. این اتفاق در حالی افتاد كه دخمه صومعه سیسیل ایتالیا گشوده شد و بازدیدكنندگان از این دخمه، نزدیك به 8 هزار جسد مومیایی شده در حالی كه با میخ‌های درشت به دیوار آویخته شده بودند را كشف كردند.

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مدل لباس نامزدی سری 5


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سفر به ایتالیا



روزی روزگاری یک زن قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته باشه... شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزوی می کنه که سفر خوبی داشته باشه ... زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟
مرد می خنده و میگه : "یه دختر ایتالیایی"
زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره ... دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمی گرده ، مرد توی فرودگاه میره استقبالش و بهش میگه : خب عزیزم مسافرت خوش گذشت؟
زن : ممنون ، عالی بود!
مرد می پرسه : خب سوغاتی من چی شد؟

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پرندگان زیبا در لحظه های زیبا سری 5


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

مردهای ایرانی



1- مرد ایرانی با شدت و حرارت جلو می آید.
دست و دل باز است و در ابتدای رابطه غیرتش نمی گذارد شما دست تو جیب کنید .
روزی هشت بار زنگ می زند و ده تا اس ام اس می فرستد و دائم به بهانه های مختلف سر راه شما قرار میگیرد و کلی حرف های قشنگ در گوشتان می گوید
و همان بار اول به شما می گوید چقدر خوشگلی و از بار دوم به آسانی عزیزم و عسلم و عشقم صدایتان می کند و هر مکالمه با جمله ی دوستت دارم به انتها میرسد

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

چوپان و بز



چوپان بيچاره خودش را كشت كه آن بز چالاك از آن جوي آب بپرد نشد كه نشد.
او مي‌دانست پريدن اين بز از جوي آب همان و پريدن يك گله گوسفند و بز به دنبال آن همان.
عرض جوي آب قدري نبود كه حيواني چون نتواند از آن بگذرد... نه چوبي كه بر تن و بدنش مي‌زد سودي بخشيد و نه فريادهاي چوپان بخت برگشته.
پيرمرد دنيا ديده‌اي از آن جا مي‌گذشت وقتي ماجرا را ديد پيش آمد و گفت من چاره كار را مي‌دانم. آنگاه چوب دستي خود را در جوي آب فرو برد و آب زلال جوي را گل آلود كرد.
بز به محض آنكه آب جوي را ديد از سر آن پريد و در پي او تمام گله پريد.
چوپان مات و مبهوت ماند. اين چه كاري بود و چه تأثيري داشت؟

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

عکسهای زیبای حشرات از نزدیک سری 3


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

لحظاتی زیبا از هنر نمایی دختران ژیمناستیک کار سری 2


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

دوران طلایی کودکی سری 3



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مدل کت و کاپشن زمستانی بانوان سری 3




ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

خدا زيباست ؛ مخلوقاتش هم همينطور سری 4



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شگفـت انگيزترين تصاوير طبيعت


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پرندگان زیبا در لحظه های زیبا سری 4


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

زیبای یخ زده سری 2


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مدل مو و ارایش صورت سری 2



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

لحظاتی زیبا از هنر نمایی دختران ژیمناستیک کار سری 1



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

جنگل رقصان

جنگلی که در نزدیکی پارک ملی کورونین اسپیت در کالینگراد روسیه قرار دارد به دلیل پیچ و خم های نامتعارف تنه درختانش به جنگل رقصان معروف شده است.
هنوز علت رشد ناموزون یا به عبارتی موزون این درختان در پرده ابهام است. اگر از نزدیک به این درختان نگاه کنید، از پیچ و خم های عجیب در طول تنه‌های بلند و قطور حیرت خواهید کرد.
اولین چیزی که در این جتگل به نظر می‌رسد، فوق العاده بودن آن است. یه چیزی شبیه کار هنری که هنرمندان برای شکل دهی به تنه درختان انجام می دهند.
اینجا مانند کارگاه هنرمندی است که سالها برای شکل دهی به این تنه‌ها زحمت کشیده باشد. شما چی فکر می کنید،آیا صبوری، قدرت و خلاقیت انسان برای چنین کاری کافیه؟!!
این جنگل موضوع تحقیق و مطالعات علمی بسیاری از زیست شناسان قرار گرفته است. ولی هیچ نشان یا دلیلی برای چنین پدیده و رفتارهایی در این منطقه خاص پیدا نکرده اند.
البته نظریات مختلفی در باره این پدیده ارائه شده که هیچ کدام اثبات نشده است.
یکی از این نظریه‌هامی گوید؛ اشکال عجیب و غریب تنه این درختان می تواند توسط بادهای قوی شکل گرفته باشد! کمی بعید به نظر می‌رسد!

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

قلب جغد پیر شکست



جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته ، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید ، گفت : بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی . دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد ، چیزی نداری.
قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

معلم چو آمد به نا گه کلاس



                        معلم چو آمد به نا گه کلاس                                 چو شهری فروخفته خاموش شد
                        سخنهای ناگفته در دلها                                      به لب نارسیده فراموش شد
                        معلم زکار مداوم مدام                                        غضبناک و فرسوده و خسته بود
                        جوان بود و در عنفوان شباب                              جوانی از او رخت بر بسته بود
                        سکوت کلاس غم آلود را                                    صدای درشت معلم شکست
                        ز جا احمدک جست و بند دلش                             ازاین بی خبر بانگ ناگه گسست
                        بیا احمدک درس دیروز را                                 بخوان تا ببینم که سعدی چه گفت
                        ولی احمدک درس نا خوانده بود                           به جز آنچه دیروزهمانجا شنفت
                       عرق چون شتابان سرشک یتیم                             خطوط خجالت برویش نگاشت
                        لباس پر از وصله و ژنده اش                              به روی تن لاغرش لرزه داشت
                        زبانش به لکنت بیفتاد و گفت                               بنی آدم اعضای یکدیگر ند
                        وجودش به یکباره فریاد کرد                              که در آفرینش ز یک گوهرند
                        در اقلیم ما رنچ بر مردمان                                 زبان دلش گفت بی اختیار
                        چو عضوی بدرد آورد روزگار                           دگر عضوها را نماند قرار
                        تو کز ، تو کز وای یادش نبود                             جهان پیش چشمش سیه پوش شد

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

عکسهای زیبای حشرات از نزدیک سری 2



ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

مدل کت و کاپشن زمستانی بانوان سری 2


ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آرامش سنگ یا برگ



مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود
مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حال پریشانش شدو کنارش نشست
مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟
مرد سالخورده برگی از درختی کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت:به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب می سپارد و با آن می رود سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت . سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آب کنار بقیه ی سنگ ها قرار گرفت
مرد سالخورده گفت: این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد اما امواجی را روی آب ایجاد کرد و بر جریان آب تاثیر گذاشت
حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را

ارسال به Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: GBuzz :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed